این هم معرفی کاراواجیو یک نقاش خاص به کاربران آسمونی
مقدمه :
در هر شغل، موقعیت اجتماعی و درجه فهمی از دنیای اطرافمان که باشیم، گاهی اوقات دچار حالات روخی غریبی می شویم که درک آنها برای خودمان هم آسان نیست. این حالات روحی، از عشق گرفته تا افسردگی و خلا روحی ، گاهی باعث می شود که انچه در درونمان می گذرد را به گونه ای تخلیه کنیم که سر درونمان آشکار نشود. مخصوصا اگر انسانی درونگرا باشیم. این موضوع در انسانهای حساس تر به خصوص هنرمندان بیشتر است. در اینجا ما به دنبال این نیستیم که حرفی که هنرمند می زند ” درست ” است یا ” نادرست ” بلکه به دنبال آن هستیم که بفهمیم چه می گوید. هر چند که در ” خاصیت ” داشتن این فهم هم محل مناقشه است. در هر صورت غرض از این مقدمه این بود که بگوییم تابلوهای کاراواجیو نیز حاصل یکی از این لحظات غریبی است که او ناچار شده است حرفش را در قالب یک پروژه کاری بیان کند.
کاراواجیو یک نوآور خشن در نقاشی است که سبک رئالیسم قوی و عاری از انعطاف و تغییر شکل را ایجاد کرد سبکی که به بیان تضاد در احساسات این مرد پرداخت. ویژگی قابل توجه و منحصر بفرد آثار این نقاش مربوط به عنصر نور است. پیکرهها از یک پس زمینه تاریک و اغلب مبهم پدیدار میشوند. او هنرمندی بود که آرمانهای کلاسیک را رد میکرد.
توضیحی کوتاه از زندگی و سبک هنری کاراواجو
میکلآنجلو مریسی دا کاراواجو (29 سپتامبر 1571 – 18 ژوئیه 1610) یکی از هنرمندان ایتالیایی فعال در رم، ناپل، مالت و سیسیل در میان سالهای 1593 و 1610 میلادی بود کاراواجیو چهرهء شاخص سبک باروک است. و در نوع نقاشی و تکنیکهای استفاده از عوامل رنگ و فرم تحولاتی ایجاد کرد. موضوعات مورد نقاشی او را عمدتا مسایل مذهبی تشکیل میدهند. او شخصیتی خشن و تندخو داشت و زندگی پرحادثهای را گذراند. او با شرکت در جنگها، دوئلها، ارتکاب قتل، به زندان افتادن و فرارهای مکرر زندگی اش را پشت سر گذاشت. اما با وجود داشتن شخصیتی ناآرام و تغییرات پی در پی توانست پیشرفت کامل و یکپارچهای در هنر نقاشی برای خود به دست آورد.
کاراواجیو یک نوآور خشن در نقاشی است که سبک رئالیسم قوی و عاری از انعطاف و تغییر شکل را ایجاد کرد سبکی که به بیان تضاد در احساسات این مرد پرداخت. ویژگی قابل توجه و منحصر بفرد آثار این نقاش مربوط به عنصر نور است. پیکرهها از یک پس زمینه تاریک و اغلب مبهم پدیدار میشوند. او هنرمندی بود که آرمانهای کلاسیک را رد میکرد. او هنر و رستگاری را از میان خود مردم جستجو میکرد و به جای استفاده از سنتهای گذشته نقاشی تنها با استفاده از نور تند و تاریکیهای صحنه و افرادی که با اشاره و یا حالت خود به نوعی با بیننده ارتباط برقرار میکردند و حالتی روایی داشتند. او زندگی پر فراز و نشیبی داشت و در سن 39 سالگی در اثر ابتلا به مالاریای مارِما در پورتو ارکله جان خود را از دست داد. اما در همین مدت کوتاه آثار بسیار زیبا و با ارزشی را از خود به جای گذاشت.
- ۹۴/۱۱/۱۷